غریبه

( عشق جامه ایست که هر کس لیاقت پوشیدن ان را ندارد )

غریبه

( عشق جامه ایست که هر کس لیاقت پوشیدن ان را ندارد )

به  کی  بگم  که  قلبم  تو   کربلا  جامونده            به کی بگم که دوریت  دل منو سوزونده

وقتی تو صحن حسین با گریه راه می رفتیم           هروله می کردیم وحسین حسین می گفتیم

یادش به خیر که یک شب زدیم به سیم آخر           هی زیر لب می خوندیم حسین غریب مادر

به   کی  بگم  که  اونجا  هنوز  میاد صدایی          یکی  با  دست   بسته  میگه عمو کجایی؟

به    کی    بگم   شنیدم   صدای   کاروانی           این کاروان  که زینب  می کرده   ساربانی

به  کی   بگم   خدایا   که   دردمو    بدونه            به اشک  من نخنده  نگه  شدی  دیوونه

به  کی   بگم   تو دنیا  امید   من    همینه             فقط  برای   یکبار   کربلا   رو    ببینه

هر چه  داریم  همه از کرم  عباس  است           خلقت جنت حق لطف کم عباس است
شیعه  هرگز نهراسد چو  زکین    دشمن            دین  ما تحت لوای  علم عباس است

ای که حاجت زحسین می طلبی  دقت  کن           پرچم شام  به سوی حرم عباس است

زنجیر برام بیارید امشب حسین پرستم

 

به عشق روی ساقی پیمونه روشکستم

 

زنجیر برام بیارید شده دلم پراحساس

 

به صد بهشت می ارزه یه تارموی عباس

 

خنجر برام بیارید تاکه به عشق دلبر

 

به یاد روی محمل دیوونه می شکنه سر 

دوست دارم دیوونه باشم اسیر میخونه باشم

مَست هر پیمونه باشم به کسی ربطی نداره

دوست دارم ازش بخونم همیشه عاشق بمونم

بزنن اَنگِ جنونم به کسی ربطی نداره

اگه بر لبم سروده قصه بود و نبوده

اگه صورتم کبوده به کسی ربطی نداره

اگه مستم یا قَلَندَر تشنه یه جُرعی کوثر

نوکرم نوکرِ حیدر به کسی ربطی نداره

اگه زاهد اگه مستم اگه خوبم یاکه پَستم

همینم همین که هستم به کسی ربطی نداره

اگه هستم غرق احساس می چکه از قلبم الماس

اگه هستم سگ عباس به کسی ربطی نداره

اگه دل پُر شور و شِینه یا اسیرِ کاظمِینه

مسته بین الحرمینه به کسی ربطی نداره

اگه مفتون حسینم اگه مجنون حسینم

به کسی ربطی نداره...

 

سِـــرّ نی در نینـــوا می مـاند اگر زینـب نبـود کــربــلا در کـربــلا می مـاند اگر زینب نبود

چهره ی سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنـگ پشـت ابری از ریا می مـاند اگر زینب نبود

چشـمـه ی فریـاد مظلـومیـت لـب تشـنـگـان در کویرِ تفـتـه جـا می مانـد اگر زینب نبود

زخمه ی زخمی ترین فریاد، در چنگ سکوت از طـــراز نـغـمه وا می ماند اگر زینب نبود

در طلـوع داغ اصغـر، استـخـوان اشـک سـرخ در گلـوی چشمها می ماند اگر زینب نبود

ذوالجـناح داد خواهی، بی سـوار و بی لگـام در بـیـابـانـهـا رهـا می ماند اگر زینب نبود

در عـبـــور از بستــر تاریـــخ، سیــل انقــــلـاب پشت کوه فتنه ها می ماند اگر زینب نبود